محقق : دکتر صادق یادگاری
شیعه نیوز | پرهیز از زشتی های اخلاقی
پرهيز از خشم وغضب :
چگونه بر خشم و غضب خود غالب شويم؟
رسول خدا صلي الله عليه و آله مي فرمايند: قهرمان قدرتمند ، کسي است که در آن هنگام که خشمش کاملا" شديد شده و خون به چهره اش دويده و بدنش به لرزش افتاده بتواند خشمش را بر زمين زند" [1] .
امير المؤمنين علي عليه السلام هم مي فرمايند :" قوي ترين مردم کسي است که با حلمش بر غضبش پيروز گردد"[2] .
خشم همانند گرگ درنده و يا کژدم و يا مار و اژدها ست و هر وقت به هر دليل در عمق نفس و وجود آدمي ظهور کند ، تا انسان را رسوا و شرمنده و مغلوب نکند ، آرام نمي شود، امّا اگر انسان قهرمان و پهلوان حقيقي راه درست غلبه بر نفس و خشم راشناخته و هر روز تلقين و تمرين عملي کرده باشد، زماني که آن وحشي از مخفيگاهش برمي خيزد ، با سکوت و ياد خدا و تغيير حالت و الگو گرفتن ازسيرۀ پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله زود تصميم به تلافي و مقابله به مثل نمي کند بلکه با حفظ آرامش و با زبان خوش مشکل را حل مي کند.
علت خشم چيست؟
علت خشم خود بر تربيني و ديگران را ناچيز شمردن است .
راه غلبه بر خشم چيست ؟
بايد ناتواني بچّگي خود را بياد آورد ، و هنگام خشم به قدرت لا يزال و برتر آفريدگار بينديشيدو بايد از پرخاش و غضب دوري کند زيرا که خدا پشتيبان مردم است.
خشم ناشي از جهل و ناداني است؛ کسي که زود خشمگين مي شود ، از ارزش و موقعيت انسان هاي ديگر و محيط پيرامون خود جاهل است بايد خشمش را با سکوت درمان کند .
خشم از پنداربرتري و قدرتمند ي سرچشمه مي گيرد ، کسي که نسبت به ديگران خشمگين مي شود خود را برتر و او يا آنان را ناچيز و کمتر مي شمارد .[3]
هنگامي که اندک مانعي بر او يا خواسته اش وارد شود، بر مي آشوبد و فرياد سر مي دهد! اما کسي که ديگران را هم ارزشمند و گرامي مي داند و خواست آنان را محترم مي شمارد ، هرگز براي هر مشکل کوچک و بزرگ چهره در هم نمي کشد چون مي داند که ديگران چه بسا برتر از او نزد خدايند.
مرد عاقل بخصوص در برابر کودکان و زنان ، صبوري و ملايمت بيشتري دارد ، کودکي خود را بياد مي آورد که او هم اشتباهات و شلوغ بازي ها داشته است و لذا با مهرباني در تربيت و تأديب کودکان مي کوشد .
براي پيروزي بر خشم خود بياد نا تواني خود در برابر خدا و خاکساري خود بيفتيم و به آسمان بنگريم واز خدا بياموزيم که خدا تا چه حد در برابر ستم ها و گناهان بندگان صبور و حليم است .
و در يک کلام ، خشم از جهالت شخص ناشي مي شود.[4]
براي رهايي از خشم بايد از جهل خود رها شويم و خشم خويش را با سکوت درمان کنيم.
پرهيز از خشم ( کنترل خشم):
غضب و غيظ و خشم يا عصبانيت از عوامل نابود کنندۀ شخصيت انسان و تخريب کنندۀ روابط خانواده و اجتماع است. غضب نشانه سبک مغزي و آتشي از سوي شيطان ،و نوعي جنون است .
امام صادق عليه السلام مي فرمايند:" الغضب مفتاح کل شر" خشم کليه هر شر و زيان است. [5]
علي عليه السلام مي فرمايند:" من کفًّ غضبه ستر الله عورته".
كسي كه خشم و غضب خود را نگه دارد ، خداوند عيوب او را مي پوشاند.
امير المؤمنين علي عليه السلام به حارث همداني يا ر وفادارشان نوشتند :" غضب و خشم خود را فروخور، با داشتن قدرت گذشت کن ، به هنگام خشم بردبار باش ، با داشتن قدرت از جهالت خطا کار در گذر ، تا براي تو عاقبت بخيري ميسّر گردد.[6]
از حضرت عيسي مسيح علت غضب کردن را پرسيدند فرمود:
علت ريشه و آغاز غضب ناشي از سه چيز است :کبر و خود بزرگ بيني ، خود پسندي يا عجب ، و بي ارزش دانستن مردم. همانطور که از آيات و روايات هم نتيجه مي شود ، چنانچه با تمارين و ياد خدا خشم خود را کنترل کنيم و يا لااقل اگر زماني ناخود آگاه يکي از همسران خشم و غضب بر نفسش غالب شد ديگري ساکت بماند ، کم کم آتش خشم فرو مي نشيند و با توفيق و لطف الهي زندگي خانوادگي پايدار و با محبت استوار مي ماند.
فخر فروشي يکي از علل ايجاد خشم :
در يک خانواده سالم و الهي که همسران مي خواهند الگوي خانواده پاک و ديني و قرآن باشند و پيرو معصومين هستند ، هرگز به رخ کشيدن حسب و نسب و پول و مقام و علم و شهرت خانوادگي مطرح نيست، زيرا اين فخر فروشي ايجاد آزار هاي روحي براي طرف مقابل مي کند و اگر با مشاجره و جدل و بگو و مگو دو طرف همراه باشد ، زمينه نفرت و کينه و دشمني در خانواده را ايجاد مي کند، و خدايي ناکرده استمرار آن موجب نزاع و تفرقه و طلاق مي شود .
اميرالمؤمنين علي عليه السلام فرموده اند: "لا حُمقَ اعظم من الفخر ".
حماقتي بزرگ تر از فخر فروشي به ديگران نيست .
و خداوند متعال در سوره لقمان آيه 18 مي فرمايند : "انّ الله لا يحب کل مختالٍ فخور".
خداوند مردم متکبرفخر فروش را دوست ندارد.
راه هاي کنترل خشم و غضب:
1-دعا و توسل-2-پناه بردن به خدا-3-ياد و ذکر خدا -4-کوچک شمردن خود-5-کم کردن حساسيت ها-6-تغيير وضعيت (اگر ايستاده است بنشيند و اگر نشسته است برخيزد ) 7-وضو گرفتن يا شستشو -8-سکوت-9-جريمه کردن خود.
چند راهکار براي رفتار با همسر پرخاشگر:
به رفتار هاي درست همسرتان هر چند ناچيز و اندک باشد توجه کنيد و احساس خوب خود را در مورد رفتار هايش بيان کنيد .
هرگز مقابله به مثل نکنيد و با بددهني هاي وي پاسخ ندهيد زيرا اين رفتار موجب تشديد رفتار همسرتان مي شود .
زماني که همسرتان در وضعيت روحي مناسبي قرار دارد ، درباره ي تاثيرات منفي بد دهني بر احساس و رفتار شما و زندگي مشترک تان صحبت کنيد .
در صورتي که همسرتان دوستان ناباب و بد دهن دارد ، سعي کنيد ارتباط او را با آن ها با روش هاي مختلف و با تدبير، کمتر و در نهايت قطع کنيد و همزمان ارتباط خود را با بستگان و دوستاني که رفتار هاي مناسب و بهتري دارند ، افزايش دهيد.
به خودتان مسلط باشيد.بسياري از جر و بحث ها و مشکلات بين زوجين، به دليل تسلط نداشتن آن ها بر هيجانات نفس به وجود مي آيد.گاهي اوقات زوجين با واکنش نامناسب از جمله بي اعتنايي و بي توجهي ، پرخاشگري و خشونت ناخواسته به رفتار هاي اشتباه يکديگر دامن مي زنند و متأسفانه چرخه معيوبي را ايجاد مي کنند به اين معنا که رفتار هاي منفي همسر باعث خشم يا عصبانيت زوج يا زوجه مي شود و رفتار خشمگين زوج يا زوجه باعث افزايش رفتار هاي منفي همسرش خواهد شد .دقت کنيد در اين چرخه معيوب گرفتار نشويد.
توصيه هايي به همسران پرخاشگر:
راهکارهايي براي مديريت خشم به همسران پرخاشگر ارائه مي شود:
موقعيت راترک کنيد زماني که فکر مي کنيد درصورت ادامه بحث ديگر نمي توانيد خشم خود را کنترل کنيد ادامه صحبت تان را به زمان ديگري موکول کنيد، با اين کار به خود و همسرتان فرصت مي دهيد تا ازعصبانيت و خشم فاصله بگيريد و رفتار مناسب تري داشته باشيد .
براي اين منظور مي توانيد به همسرتان بگوييد الان شرايط روحي مناسبي نداريم، ممکن است حرف هايي بزنيم که درست نباشد ، .بهتر است در شرايط بهتري با يکديگر صحبت کنيم يا اين که در مورد اين موضوع صحبت خواهيم کرد .[7]
احساس منفي خود را بيان کنيد. نکته مهم اين است اگر نا راحتي خود را به زبان نياوريد کسي نمي داند که شما به طور مثال هنگام اخم کردن، سخن گفتن، و فرياد زدن، چه احساسي داريد.به جاي نمايش خشم و پرخاشگري و بددهني، با استفاده از کلمات مناسب احساس خود را بيان کنيد..
مراقب کلام خود باشيد. تحقير، توهين، تهديد، سرزنش و پرخاشگري نکنيد.دقت کنيد که اگر صداي تان بلند تر از همسرتان باشد يا به تندي يا با پرخاشگري با وي صحبت مي کنيد کمي مکث کنيد تا آرام شويد.دشنام و ناسزا بحث را به مشاجره تبديل مي کند.همچنين گاهي مي توانيد موضوع بحث را تغيير دهيد.براي مثال فرض کنيد در خلال بحث از ناسزا استفاده شود.از اين لحظه به بعد خواهيد ديد که موضوع بحث هرچه باشد ، به رد وبدل.و دشنام ميان دو فرد تبديل مي شود واين خلاف عقل و تقوا است .
به پيامد رفتار خود فکر کنيد.فحاشي و بددهني از اعتبار و احترام شما مي کاهد، روابط شما را با ديگران به خطر مي اندازد و موجب آزار ديگران مي شود و مهم ترين پيامد آن اين است که شرايط را بحراني تر و سخت تر مي کند.
خود را آرام کنيد تکنيک هايي مانند تنفس عميق، شست و شوي دست و صورت يا وضو گرفتن ، نوشيدن آب و پياده روي در کاهش خشم موثر است.
مسائل و مشکلات خود را حل کنيد. به اين موضوع فکر کنيد که آيا فحاشي و بد دهني به حل مشکل شما کمکي خواهد کرد؟ نه تنها به حل مشکل کمکي نمي کند بلکه به تيره شدن روابط بين شما واطرافيانتان مي انجامد.
بدين منظور نخست مشکل خود را به طور دقيق تعريف وسپس راه حل هايي براي آن انتخاب کنيد،آن گاه نکات مثبت و منفي هر راه حل را بررسي و در پايان بهترين راه حل را انتخاب کنيد.
از عذر خواهي نترسيد. اگر متوجه شديد رفتارشما باعث ناراحتي و عصبانيت همسرتان شده است ، عذر خواهي کنيد .اين موضوع براي ترميم رابطه و کاهش اثرات زيانبار پرخاشگري ضروري است.
چنانچه خشم و خشونت در گفتار يا رفتار در منزل يا اداره از کنترل خارج شود و بر زير دستان غضب شود ، اين حالت از بي تدبيري است و زير دستان در خانواده يا محل کار بخوبي مي فهمند که مدير شان بي تدبير و پرخاشگر است و زياد ارزشي برايش قائل نخواهند بود.
پرهيز از تکبّر وخود پسندي :
هرچه مي کشيم از منيّت و خودخواهي من است.آدم خود خواه هزار و يک دليل براي گفتار و کردارخود مي آورد که رفتار خود را توجيه کند و حرف و عمل طرف مقابل را اشتباه بداند متکبّر خود پرست است و کارش به جائي مي رسد که درمقابل خدا هم قد علم مي کند و فرعون مي شود.خود خواهان براي اثبات حرفشان بسيار دروغ مي گويند و نيز براي دروغشان بسيار قسم مي خورند تا مردم را مطيع خود کنند.، اگر زن يا مرد از خانواده به بيماري کبر مبتلا شود قيافه حق به جانب مي گيرد و به خاندانش، ثروتش، پست و مقامش، تحصيلاتش مغرور شده و طرف مقابل را به تمسخر مي گيرد و ديگر خدا راهم ناديده مي گيرد...
نتايج خود پسندي چيست؟
1-جدال و مراء:
طرف مي خواهد به هر قيمت شده حرف زورش را به کرسي بنشاند و با دعوا و فحش و بد زباني بقيه را ساکت مي کند.
پيامبر فرموده اند:" جدال و مراء از مسلمانان نيست ، آنها که جدال مي کنند من شفاعتشان نمي کنم، اول چيزي که خداوند به من دستور داده که مردم را ازآن نهي کنم شرک و پت پرستي و دومين آن دوري از جدال و مراء و مشاجره است".
اسلام به ما مي گويد حتي اگر حق با تو بود باز هم اجازه مشاجره نداري چون بايد خدا راضيباشد نه خلق خدا.
2-لجاجت و لجبازي:
يکي ديگر از نتايج خود پسندي است که محبت را از بين مي برد. در عصبانيت تصميم مي گيرد و بعد براي اجرا شدن تصميمش با لجاجت حاضر است کسي فدا شود.اين صفت در مردان پر رنگ تر است.
در مورد زنان هم گاهي شيطان انس يا جن وسوسه مي کند مثلاَ القا مي كنند كه:
چرا بايد هميشه تو سري خور و مطيع شوهرت باشي ؟بگذار يکبار هم حرف تو اجرا شود و...تا جائي که جسم و روح زن را پريشان و آشفته مي کند يعني اول روحش سپس جسمش در باتلاق بد بيني و کبر سقوط مي کند.و زندگي اش و پل هاي ارتباطي اش با خدا و بندگان وهمسر خراب مي شود اگر زن بجاي تکبر و خودخواهي تلاشيکند دل شوهرش را بدست آورد زندگيشان سعادتي مي يابد که با تمام دنيا قابل تعويض نيست.
3-توقعات بيجا:
بياييم از برترين الگوي زنان عالم يعني فاطمه زهرا سلام الله عليها ياد بگيريم. از همان آغاز زندگي مبارکش با مشکلات فراوان اقتصادي مواجه بود.
در خانه اي محقّر وبا کمترين امکانات با قناعت و راز دار زندگي کرد... آنقدر مشک آب به دوش کشيد که جاي فشارآن بر بدن مبارکش باقي ماند وآنقدر با دستانش آرد کرد که دست هايش تاول زد آنقدر با هيزم آتش زير ديگ روشن مي کرد که لباس هايش تيره مي شد.".
نبايد توقع داشته باشيم همانند آن پاکان زندگي کنيم اما مي توانيم نزديک به صفات ايشان شويم.
خدايي ناکرده اگر زن فشار زياد و اصرار کند تا همسرش زندگي خيلي مرفّه برايش آماده کند مرد مجبور مي شود به هر دري بزند و مال حلال و حرام و چند شيفت کار کند و کالاي اقساطي بخرد که ظاهر زنديگشان بهتر شود .نتيجه اش آن است که شب دير وقت خسته و کوفته بدون کلامي وصفايي به خانه برگردد واز فرط خستگي بيفتد وبخوابد.
پس بياييم براي اينکه صفا ومحبت زندگيمان را خراب نکنيم به اندازه توانايي مان وبا حفظ ميانه روي ونه چشم وهم چشمي زندگي پاک وساده اي داشته باشيم.
4-انتقاد ناپذيري:
معمولاً مردم راحت انتقاد مي کنند و خرده مي گيرند و نقاط ضعف را مي بينند اما اگر انتقاد شوند تحمل ندارند.آيا اين از انصاف است؟.
اگر چيز بدي را براي خود نمي پسندي براي ديگران هم نپسند.
انتقاد ناپذيري علامت تکبّر و خود خواهي است و خدا متکبران را دوست ندارد.
پرهيز از دروغگويي :
از عمده ترين عامل دروغگويي در خانواده "ترس" است. زن از ترس شوهرش دروغ مي گويد و مرد از بيم همسرش و فرزند از ترس والدين دروغ مي گويد .
وقتي همسري به ديگري دروغ مي گويد گاه به اين به علت است که نمي خواهد طرف مقابل ناراحت شود يا حقيقت رابفهمد يا دوست ندارد به درد سر بيفتد.
همسران بايد طوري گفتگو يا رفتار کنند که فضاي ترس به حد اقل برسد و با اشتباهات اعضاي خانواده با کرامت و تغافل و بزرگواري برخورد شود که اعتماد طرف مقابل و بچه ها افزوده و تقويت شود و همه با دوستي و محبت مسائل خود را يکديگر بازگو کنند و درد و دل کنند.
اعضاي خانواده بايد يقين کنند که بالاخره دروغگو فراموش کار است و رسوا مي شود. پس اگر اعتماد از خانواده بيرون رود يا کم شود، صداقت هم مي رود و محبت و صفا و صميميت هم کم مي شود و پايه هاي اين پيوند مقدس لرزان مي شود.
در روايات آمده است:" النجاة في الصدق"،نجات و آرامش انسان ها در صداقت است.پس زن و شوهر ابتدا بايد از هيچ چيز جز خدا نترسند و با هم رو راست باشند و خانواده را محلي براي مودّت و رسيدگي به نياز هاي مادي و معنوي و غيره بدانند و تمام تلاششان اين باشد که آرامش و اعتماد و صداقت در خانواده رواج يابد.
از سوي ديگر اگر احياناً کسي دروغ گفت نبايد او را متهم کرد بلکه بايد خطايش را بپوشانيم در روايات هم آمده است اگر افراد زيادي ادعا کنند که اين زن يا شوهر اين جسارت يا خيانت را انجام داده اند و خود شخص انکار کند و بگويد منظورم چنان بوده است بايد حرفش را قبول کنيم و تهمت ها را رد کنيم تا صداقت و اعتماد بين اعضاي خانواده محفوظ بماند.
در مورد دروغ مصلحتي امام صادق عليه السلام فرموده اند :"به خاطر حفظ جان مسلمين و يا اصلاح بين افراد دروغ مصلحتي گفته شود تا روابط بين اعضاي خانواده صميمي باقي بماند و جان مسلمان حفظ شود.
در روايات آمده است :"چهار خصلت است که در هرکس وجود داشته باشد ايمانش کامل است و گناهانش پاک مي شود.و پروردگارش از او راضي مي شود.
1-کسي که به تعهدات خود در برابر مردم وفاي به عهد دارد -2-زبان و دلش با مردم راست و با صداقت باشد-3- از هر حرف و کار زشت در حضور خدا و مردم شرم کند-4- با خانواده اش خوش اخلاق باشد"
يکي از دانشمندان مي گويد:"در زندگي چيزي بدتر از اين نيست که حرفي بزنيد ولي رفتار ديگري بکنيد..وقتي با احساسات خود برخورد صادقانه مي کنيد ، روابط خود را به جاي دروغ و فريب بر انسجام استوار مي سازيد."
پرهيز از حسد :
حسد يعني کسي نعمتي مثل مال يا زيبائي ياعلم را در کسي ببيند و نتواند آن نعمت را در او يا آنها تحمل کند و بد خواهي کند و کاري کند که آن نعمت از او گرفته شود.، اما اگر از خدا بخواهد که شبيه آن نعمت را به او بدهد اين غبطه است و خوب است .
گاه حسد از سوي حکمراني است که تلاش مي کند بر ساير حکمرانان غالب شود، و يا عالم حسودي که مي خواهد بي نظير و برتر از همه باشد و حتي آرزو و تلاش مي کند ساير هم صنفان خود را نيست کند يا برتري جويي کند ، يا ثروتمندي که تلاش دارد برترين پولدار باشد و از هر راه حلال و حرام در افزودن مالش شب و روز کوشش کند .و مثال هاي ديگر در خانواده يا در اصناف و بين مردم وجود دارد که گاهي متأسفانه به حوادث ناگوار و ظالمانه مي انجامد و همه اينها ناشي از حسد است و ريشه حسد کبر وبرتري طلبي است .
امام صادق عليه السلام فرمودند:"آفت دين، حسد و خود بيني و بخود باليدن است "و "مؤمن غبطه مي خورد ولي حسد ندارد، اما منافق حسود است ."
امام صادق عليه السلام فرمودند:"ريشه کفر سه چيز است:حرص، تکبّر و حسد". [8]
ريشه هاي حسادت چيست؟
1-عداوت و دشمني
2-ترس از طرف مقابل
3-تکبر و خودخواهي
4-حرص و طمع
5-بخل شديد
1-حسادت يک بيماري شيطاني است که در نفس امّاره ظهورمي کند.هرگاه کسي از ديگري ستمي ببيند يا موجب بغض و کينه شود و عفو نکند، اين دشمني ريشه حسادت مي شود.و مي خواهد نعمت هايش گرفته شود و طرف مقابل را در گرفتاري ببيند .
2-بين دو همسر يا دو برادر يا دو شريک ممکن است بر اثر داشتن مزاياي ما دي يا معنوي يکي، براي ديگري حسودي ايجاد شود. مثل داستان هابيل وقابيل.
حتي بين دوعالم يا استاد يا واعظ ويا طبيب ممکن است در محيط مشترک کاري ، براي شهر ت يا مجالس بيشتر يا مال بيشتر و...حسد و رقابت ناسالم ايجاد شود..
واعظ غير متعظ کسي است که فقط براي مردم حرف مي زند و خود ش هنوز هدايت نشده است واين از موارد ديگر زشت تر است و گناهش بيشتر .
در اين موارد حسادت ريشه در جهل دارد و بايد با تلقين مثبت و ياد خدا و دانستن اين که هرکس رزقش با ديگري فرق دارد، از خدا بترسد و دلش راسليم کند.
ممکن است بين عروس ومادر شوهر يا مادرزن يامثلاً اگر مادر زن فکر کند دامادش محبت مادري نسبت به دخترش را کم کرده و براي خود برده است، احساس حسد کند و بخواهد با دخالت و وسوسه و فضولي دخترش را بخود جلب کند و به دامادش اهانت يا کم محلي کندو... اينها ريشه اش در نداشتن قلب سليم است و نيز عقده هاي رواني و حسد وو..
3-گاهي ريشه هاي حسد در تکبر و خود را عزيز تر کردن است و يا از حرص و طمع به مال بيشتر دنيا و شهرت و قدرت ... است و يا ناشي از بخل شديد است ، در اين موارد راحتي همه چيز را براي خود مي خواهد و نمي خواهد با بخشش پول و کمک به فقرا و...ديگران وضع زندگيشان بهتر شود.و بدتر از اينها آن است که يک نفر بخشش مال مي کند ، اما ديگري از بخل و حسد شديد از احسان ديگران جلوگيري مي کند.اين حالت نفساني شُح است که از بخل بدتر است .
را ه هاي درمان حسد:
حسود يا مشاوري که مي خواهد حسد حسود را درمان کند بايد به چند نکته اساسي توجه کند:
1-بايد بيماري حسد را با تلقين و تکرار به درجه يقين به توحيد اَفعالي خداوند جهان سوق دهد. يعني به نفس مان ثابت کنيم که مرگ و زندگي ومصلحت موجودات و انسان ها به دست خداست.يعني بداند زماني هيچ نبود و هيچ نداشت، و حالا جسم و روح و اعضاي اساسي براي زندگي و تلاش...و کار دارد و بداند که روزي در دست قدرت الهي است و با صدقه و انفاق هر چند کم برکاتش زياد مي شود.
اگربه اين درجه ايمان و يقين رسيد درک مي کند که انسان در رزق و روزي نسبت به استعداد ها و تلاش هايشان متفاوت اند و اگراو هم با مشورت و زحمت تلاش کند به مدارج مادي و معنوي بالاتر مي رسد، سعادت و شقاوت را از خدا بداند که با يک سري عوامل به کمال مي رسد.
2-زيان هاي دنيا و آخرت که در نتيجه حسادت ايجاد مي شود را بشناسد که ازجمله آنها عبارتند از:
-ناراحتي تن و روان همان گونه که اميرالمؤمنين عليه السلام فرموده اند:
"براي حسود آسايش نيست و حسود هميشه در اندوه و حسرت خوردن است".
حسود جز به خودش ضرر نمي رساند، رنج هاي روحي و فشار هاي عصبي اش کم کم به بدنش سرايت مي کند و قدرت دفاعي اش کم مي شود و دستگاه گوارش او بيمار مي شود چون زماني که خشمناک است و کينه دارد اشتها ندارد و درد شکم مي گيرد و...
امير المؤمنين عليه السلام "حسود هميشه بيمار است و بد ترين بيماري حسد است " [9]
-حسود احساس تنهايي مي کند و پبشرفت ند ارد.
-حسود ايمانش ضعيف است.
-رسول خدا فرموده اند:"شش طايفه اند که با صفات زشت به دوزخ مي روند:
...از جمله اين که برخی از علماء با حسد به دوزخ مي روند "
ابليس هم با حسادتش نسبت به آدم و کبرش به او براي امر خدا سجده نکرد.و جهنمي شد.
براي درمان حسد بايد از بد بيني ها جدا شد و نسبت به همه خوشبين و مثبت انديش شد و به جاي بديهايش فضائل و خوبي هايش را بگويد.
بني اميه و بني عباس هم که حق ولايت و خلافت ائمه را ضايع کرده و ستم ها کردند از حسد و کبرآنها بود.
از صفات زشت و مذموم حسادت است که حسد کننده تلاش مي کند صاحب نعمتي نعمتش زوال يابد وضررکند!
البته اگر درمقابل حسد،بحث غبطه است، غبطه صفت خوبي است و آن به اين معنا است که شخص نمي خواهد نعمتي از کسي زايل شود بلکه آرزو مي کند خودش هم به آن نعمت برخوردار شود و اين صفت خوبست.
پرهيز از لجاجت و لجبازی :
لجاجت چيست؟ يعني تکرارعمل و يا گفتاري است که مطابق ميل طرف مقابل نباشد، و با ميل و خواست او مخالف باشد و موجب انزجار و نفرت شنونده شود.
لجاجت يعني پس از آشکار شدن حق، باز هم بر سخن باطل و يا عمل نادرست پافشاري کند و از پذيرش حق سر باز زند.
عوامل لجاجت چيست؟
جهالت: از ناداني و نا آگاهي فرد موجب مي شود که بدون در نظر گرفتن پيامد هاي آن، با همسر يا دوست لجبازي مي کند و در حقيقت تلاش مي کند آتش خشم خود را فرو بنشاند، در حالي که سرانجامش پشيماني و اختلاف است.
مردي که سخن همسرش را نمي پذيرد، هم حرمت خودش را مي شکند و هم به اهدافش در زندگي نمي رسد و همسر وبقيه اعضاي خانواده هم از او کينه به دل مي گيرند.
اميرالمؤمنين علي عليه السلام دربارۀ لجاجت مي فرمايند:
"انسان لجوج نمي تواند در زندگي تدبير داشته باشد،او رأي و نظر فاسد را دارد، لجاجت تخم شر است که جز جنگ و اختلاف و ويراني دل ها نتيجه اي ندارد."[10]
پرهيز از بد گماني وسوء ظن:
بدگماني يک بيماري فکري است که سلامتي جسم را هم تحت الشعاع قرار مي دهد و آرامش زندگي را بهم مي زند.
راه درمان سوء ظن:
ما در برابر رفتار ديگران يا همسر دو برداشت مي توانيم داشته باشيم:
براي مثال مردي شب دير به خانه برمي گردد، همسر او مي تواند آن را به عوامل متعددي نسبت دهد، مثلاً نگويد بي فکر است، من را دوست ندارد، بارفقايش در پي خوش گذراني است، مي داند من از تنهايي مي ترسم مي خواهد من را آزار دهد.اما روي ديگر سکّه آن است که با حسن ظن برخورد کند، مثلاً بگويد، شايد مشکلي برايش پيش آمده، يابخاطر گرفتاري زياد متوجه گذر زمان نشده، يا...خلاصه مثبت بيانديشيد.
پيامبر خدا صلي الله عليه و آله مي فرمايند:"براي گفتار و کرداري که از برادرت سر زده، عذر بجوي و اگر نيافتي عذري بتراش!"
آنچه منشأ آسيب به ما مي شود، سوء تفاهم و کينه اي است که از ديگري به دل مي گيريم يا غصه مي خوريم، و اين کينه و غصه دل ما را چرکين مي کند.
شرط اول رها شدن از سوء ظن، فرار و دور ريختن کينه است.
نقل است که شيخ انصاري هيچ گاه عصباني نمي شد.روزي يکي از شاگردان وي تصميم مي گيرد هرطور شده شيخ را عصباني کند. شيخ انصاري هرشب جمعه از نجف به کربلا مي رفت، اين طلبه از شيخ مي خواهد که در سفر به همراهش برود.هردو سوار به کجاوه به راه مي افتند، همينطور که شتر در مسير سنگلاخ حرکت مي کرد، ناگهان طلبه از کجاوه بيرون مي جهد و شيخ هم به زمين مي خورد.اما شيخ انصاري با آرامش برمي خيزد و لباسش را تکان داده و سوار مي شود و با طلبه راه را ادامه مي دهد.پس از طي مسيري باز طلبه خود را به بيرون مي اندازد وشيخ را هم با خود مي برد.
دوباره شيخ لباسش را مي تکاند و سوار بر کجاوه مي شوند.براي بار سوم و چهارم طلبه همين کار را تکرار کرده و شيخ را از روي کجاوه بيرون مي اندازد، اما شيخ انصاري با حلم زياد سوار مي شود.
بالاخره طلبه به شيخ انصاري مي گوييد چرا چيزي به من نمي گويي ؟شيخ مي پرسد که چرا به شما چيزي بايد بگويم؟ طلبه مي گويد من اينهمه شمارا به زمين انداختم. شيخ با تعجّب مي پرسد مگر تو اينکار را از عمد کردي؟ اما من هر بار که از کجاوه مي افتادم نزد خود دليلي مي آوردم، ابتدا تصور کردم اولين بار است که روي کجاوه مي نشيني ؟ بار دوم فکردم خوابت برده وهمين طور براي خود دليلي مي تراشيدم.نتيجه اينکه حسن ظن شيخ انصاري مانع از کينه و سوءظن خشم ايشان مي شد اما متأسفانه بيشتر انسان ها گمان بد مي برند.
چکار کنيم خوش گماني را تقويت کنيم؟
1-اعتقاد کامل داشتن به خدا و هستي و...وکسب صفات عاليه اخلاقي
امام علي عليه السلام مي فرمايند:"بخل و ترس و حرص، خوي هاي پراکنده اي هستند که ريشه در بد گماني به خدا دارند.
2-اعتماد به خير خواهي و حکمت عاليه خدا
اگر به خدا خوش بين باشيم وسختي وبلا ها را امتحان بدانيم، هرگز به سوءظن به خدا و مردم دچار نمي شويم. بهتر است هرکاري را با (بسم الله الرحمن الرحيم) آغاز کنيم تا مشکلاتمان کمتر شود.
خلاصه آنچه بر سرنوشت ما تأثير مي گذارد واکنش ما دربرابر حوادث ومحيط است.
پرهيز از بد گماني و سوء ظن:
بد گماني آن است که رويداد ها، کارها وگفتار هاي ديگران را بدون آگاهي درست و بدون دليل روشن با پندار ناروا و بد تفسير کنيم.
بد گماني بيشتر از باطن پليد و آلوده سرچشمه مي گيرد و فرد بد سرشت به نيت هيچ کسي گمان نيکو نمي برد.(آدم بد به هيچ کس گمان خوب نمي برد زيرا ديگران را جز به صفات خويش نمي بيند).[11].
پرهيز از چشم وهم چشمي:
عادات زشت بعضي از افراد چشم و هم چشمي است.به اين معنا که فرد يا خانواده وضعيت عالي مادي اقوام و... را ديده وهوس مي کنند آنهارا الگو قرار دهند و از آنان در ماديات وزندگي تقليد کنند.براي مثال دختر چشم به اموال مادي دختران اقوام مي دوزد و آرزو مي کند مجلس عقد و عروسيش مانند فلان دختر باشد و لذا خواستگاران را جواب مي دهد تا سنش بالا مي رود و بعد مجبور مي شود تن به ازدواج با فرد مسن يا و...و يا در خانه پدر ومادرش بماند ، و اگر هم در سن بالا ازدواج کند حوصله شوهر داري و بچه داري ندارد.
آنان که به بيماري تقليد کورکورانه و چشم و هم چشمي مبتلا هستند دچار حسرت و اندوه بي پايان و رقابت وحسادت مي شوند.
اما در دستورات قرآن و اسلام هست که اگر همسري هم کفو پيدا شد والدين و اطرافيان از قضاوت عجولانه و تفرقه انگيز ودخالت هاي نابه جا پرهيز کنند تا مقدمات ازدواج ساده وسالم مهيا شود.
قرآن در سوره حجرآيه88از چشم دوختن به دنياي دنيا پرستان وثروتمندان منع کرده است.
چشم و هم چشمي چيست؟
چشم و هم چشمي يعني شخصي با قصد غير الهي درصد د بر مي آيد که براي به رخ کشيدن و رقابت ناسالم با ديگري به هر قيمتي شده با آنها مقابله کند و چيزي را به چنگ آورد و آن را به رخ ديگران بکشد و به آن تفاخر و اظهار يا خود برتري کند در حقيقت چشم و هم چشمي ناشي از حقارت دروني فرد است.
چشم و هم چشمي نوعي حسادت است. نوعي بيماري رواني است که به مشکلات فراواني در بعد فردي و خانوادگي دامن مي زند.حسد گاه به اين شکل تحقق مي يابد که دارائي زندگي دوستان وبستگان را مشاهده کرده وحسد مي برد و با تنگ نظري آرزوي زوال نعمت هاي ديگرمي کند و گاه براي از بين بردن آن نعمت دست به کار هاي ناشايست و اختلاف افکني و يا دشمني مي زند، و حتي گاه يکي از همسران يا مادر آنها براي خصوصيات و دارايي همسرش حسادت ورزيده آن را براي خود مي خواهد و زندگي را به طلاق مي رساند.
از پيامد هاي حسادت: سلب آسايش خود حسود و رنج بردن روحي حسود و نا آرامي اوست.
حسود ايمانش را از دست مي دهد و در حقيقت به خدا اعتراض دارد که چرا نعمت هاي بيشري به طرف مقابل داده است.
درمان حسادت و چشم وهم چشمي:
الف- پرهيز از ازتباط با دنيا پرستان . قرآن مي فرمايد:" هرگز چشم خود را به نعمت هاي مادي که به گروه هايي از آن ها داده ايم،ميفکن که اين ها(همانند) شکوفه هاي زندگي دنياست" [12]. يعني چشم و هم چشمي به ماديات ديگران همانند زرق وبرق و مد پرستي و شکوفه گلهاست که به زودي فاني شدني است.
ب-توجه به زير دستان و زندگي ساده ديگران.
ج-توجه به حکمت نعمت الهي
د-تلقين هاي مثبت و خواستن از خدا و تلاش مثبت براي رسيدن به نعمت هاي بهتر
ه-تشکر از خدا براي نعمت هاي موجود.
و-دورشدن از وابستگي به ماديات وتمرکز به نقاط قوت خود.
ز-الگو داشتن ارزش هاي معنوي وديني واخلاقي بجاي الگوهاي مادي ومد پرستي
پرهيز از کتک زدن و خشونت :
در زندگي مشترک بهترين راه اين است که زن وشوهر يکديگر را امرونهي نکنند و با مشورت و تبادل نظر به تفاهم برسند.، دست از زورگويي و لج بازي بردارند و سعي کنند با گفتگو نه جر و بحث و مجادله و بگو و مگو مسائل خانواده راحل کنند. هيچ يک از همسران حق ندارد عقيده اش را برديگري تحميل کند و او را مجبور نمايد تا مطابق دستورش عمل کند، و حق ندارد ديگري راتوبيخ و سرزنش وتنبيه کند.
بعضي مرد ها به بهانه اين که قيم و سرپرست خانواده اند، چنين حقي براي خود قائل مي شوند.به همسرانشان دستور مي دهند که در همه چيز مطيع بي قيد و شرط آنان باشند و گاه به ضرب و شتم زنان اقدام مي کنند.اين کارها مربوط به عصر جاهليت قبل از اسلام بود که مردان همسرانشان را اذيت و آزار مي دادند.
پيامبر اسلام صلي عليه و آله فرموده اند:"هر مردي که به صورت همسرش سيلي بزند، خدا به فرشته مأمور دوزخ دستور مي دهد که در دوزخ هفتاد سيلي بر صورتش بزند."[13]
و اگرسهواً يا با عصبانيت اين کاررا کرد بايد فوراً توبه کند واز همسرش معذرت خواهي وحلاليت بطلبد و او را راضي کند.
زن با تمام اميد وآرزو به خانه شوهرآمده، بدان اميد که در پناه او آرامش و آسايش بجويد، ودر مشکلات ياري اش کند. زن امانتي است از جانب خدا که به مرد سپرده مي شود.
اميرالمؤمنين عليه السلام فرمودند:"زنان نزد مردان امانت هاي خدا هستند،آزارشان نرسانيد وبرآن ها سخت نگيريد."[14]
عجيب است که روي همسرش را بي دليل بزند وتحقير کند، و بعد بخواهد روابط همسري را ادامه دهد، و کنار او بخوابد ، آيا خجالت ندارد ؟
مردبايد بداند که زن شرعاً موظف نيست امور خانه داري مثل نظافت منزل، پختن غذا، شستن لباس، بچه داري،خياطي، و...انجام دهد.اما اگر زن با وفا و با لطف اينکار را براي گرمي خانواده و دوستي شوهرش انجام داد، شوهر بايد قدر داني نمايد و حتي پاداش مادي و معنوي بدهد.
در چه مواردي مرد مي تواند زن را با شرايطش تنبيه کند؟
دردو مورد شرع باشرايط خاصش اجازه داده است.
اول:مرد شرعاً و قانوناً حق دارد از همسرش بهرۀ جنسي بگيرد و لذت ببرد.و زن شرعاً وقانوناً موظف است دربرابراين خواسته مرد تمکين کند و در اختيارش باشد.اما اگر زن بدون عذر شرعي تمکين نکرد، در اين صورت بهتر است مرد نخست با نرمي و ملايمت و هديه دان دل همسرش را بدست آورد تا زن وظيفه شرعي اش را انجام دهد، ولي اگر مرد احساس کرد همسرش قصد لج بازي و عدم تمکين دارد، مرد حق تنبيه با رعايت احتياط و سلسله مراتب دارد.
خدا مي فرمايد:"همسراني که احساس مي کنيد از تمکين دربرابر خواسته جنس شما امتناع مي ورزند، نخست آن هارا پند و موعظه بدهيد، (اگراثرنکرد) در بستر ازآن ها جدا شويد، (و درمرحله آخر) حق تنبيه وزدن داريد بگونه ای که آرام باشد مثلا با مسواک (با شرايط خاص) پس اگر اطاعت کردند برآن ها ستم روا نداريد،به درستي که خداوند متعال و بزرگ مرتبه است."[15].
توجه: مرد در مرحله سوم که مي خواهد زن را تنبيه بدني کند نبايد از حد شرعي تجاوز کند، و بايد نکات زير را توجه و رعايت کند:
1-هدف از زدن بايد اصلاح و تربيت زن باشد نه انتقام جويي
2-با چوب مسواک بزند
3-طوري بزند که بدن او سياه و قرمز نشود و گرنه ديه دارد
4-از ضربه زدن به جاهايي که احتمال خطر دارد مثل چشم و سرو شکم و...پرهيز کند.
5-ضربه طوري باشد که موجب کدورت و کينه وعقدۀ روحي زن نشود، وزن را به لج بازي و طغيان وادار نکند.
6-مرد همواره اين مطلب را در نظر داشته باشد که مي خواهد با همسرش زندگي کند و از محبت هاي قبلي و صفا واخلاص زن بهره بگيرد
7-توسل به کتک مشروط در صورتي مجاز است که زن عذر شرعي نداشته باشد.
دوم:درمورد خروج زن از منزل، بايد از شوهرش اجازه داشته باشد.اگر بدون اجازه شوهر هر جايي برود مرتکب گناه شده است.
پيامبر اکرم صلي الله عليه وآله فرمودند:"هر زني که بدون اذن شوهر از منزل خارج شود فرشتگان آسمان اورا لعنت مي کنند تا به منزل برگردد."[16]
ليکن مرد هم نبايد خيلي سخت بگيرد و بي اعتماد به زن باشد.
قانون گذاري اين حق براي مرد از آن جهت است که مرد بتواند همسرش را صيانت و حفظ کند و مصونيت بدهد.
اگر شوهر جايي را غير مناسب وموجب گناه يا فساد اخلاق وگناه تشخيص داد مي تواند همسرش را از رفتن به آن جا نهي کند وزن بايد اطاعت کند.
البته زن در چند مورد مي تواند بدون اجازه شوهر از منزل خارج شود:
1-ياد گرفتن مسائل ضروري دين
2-مسافرت به حج در صورت استطاعت
3-خارج شدن براي پرداخت بدهي خودش اگر ضرورت داشته باشد.
پرهيز ازغيبت وتهمت:
قرآن مي فرمايد:"لا يغتب بعضکم بعضاً أيحّب احدکم أن يأکل لحم اخيه ميتا. فکرهتموه.".[17].
پشت سر يکديگر بد گويي مکنيد، آيا يکي از شما دوست دارد که گوشت برادر مردۀ خود را بخورد؟ بي گمان آن را ناخوش و ناپسند مي داريد.
حضرت سيدالشهدا عليه السلام فرمودند:"اي مرد خود را از غيبت حفظ کن، همانا غيبت غذاي سگان جهنم است.[18].
وامير المؤمنين عليه السلام فرمودند:" غيبت نشانه انسان منافق است."
اگر همسران مي خواهند فضاي عشق و صفا در منزل حکمفرما باشد و الگوي بچه ها و حتي اقوام و همسايگان وبقيه باشند، بايد تمرين کنند بدي ديگران را نگويند و بجايش عيب هاي خود را اصلاح کنند و به سايرين تهمت نزنند و اگر عيبي در ديگران ديدند بپوشانند و صفات الهي يا ستار العيوب باشند، و زخم زبان يا سرزنش هم نکنند که اثرات سوئي براي اعضاي خانواده و اقوام دارد، لُمَزه همان زخم زبان وملامت کردن ديگران است که از صفات بسيار زشت و دفع کننده انسان ها و ايجاد کينه مي کند.
خداوند بزرگ مي فرمايد:"(ولا تقف ما ليس لک به علم انّ السمع والبصر والفوأد کل اولئک کان عنه مسئولً."(اسرار36)
هرگز به دنبال آنچه علم و يقين نداري نرو که نزد خدا چشم و گوش ودل (وفکر) و همه اعضا مسئولند.(يعني روز فيامت بايد به حق الناس تمام اين ظلم ها وگناهان را که به صورت غيبت يا تهمت يا ملامت و گناهان زبان بوده است بايد جواب دهند و از خوبي هايشان به آنها که آبرويشان رفته ببخشند.
البته موارد دیگری هم هست ولی برای نمونه برخی اخلاق زشت بیان شد.
[1] میزان الحکمة جلد7
[2] غرر و دُرر
[3] میزان الحکمة ، (از امام صادق علیه السلام)
[4] غٌرر ودٌرر ،(امیرالمؤمنین علیه السلام)
[5] میزان الحکمة جلد 7 صفحه 230
[6] میزان الحکمة جلد 7 صفحه 236
[7] همسرداری ، ابراهیم امینی
[8] وسائل الشيعه،کتاب جهاد باب54)
[9] غرر الحکم
[10] غررالحکم
[11] غُرر ودُرر (امام علی علیه السلام)
[12] طه 131
[13] مستدرک الوسائل ،جلد 2 صفحه 550
[14] مستدرک الوسائل ،جلد 2 صفحه 551
[15] نساء 34
[16] وسائل الشیعه جلد 14 صفحه 154
[17] حجرات:12)
[18] بحار،ج78،ص117)